غزل ۳۹۴ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم
به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرمبرو ای طبیبم از سر که دوا نمیپذیرمهمه عمر با حریفان بنشستمی و خوبانتو بخاستی و نقشت بنشست در ضمیرممده ای حکیم پندم که به کار در نبندمکه ز خویشتن گزیر است و ز دوست ناگزیرمبرو...