غزل ۶۰۲ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – آسوده خاطرم که تو در خاطر منی
آسوده خاطرم که تو در خاطر منیگر تاج میفرستی و گر تیغ میزنیای چشم عقل خیره در اوصاف روی توچون مرغ شب که هیچ نبیند به روشنیشهری به تیغ غمزه خونخوار و لعل لبمجروح میکنی و نمک میپراکنیما خوشه چین خرمن اصحاب دولتیمباری نگه...