غزل شمارهٔ ۲۰۹۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – آن دلبر من آمد بر من
آن دلبر من آمد بر منزنده شد از او بام و در منگفتم قنقی امشب تو مراای فتنه من شور و شر منگفتا بروم کاری است مهمدر شهر مرا جان و سر منگفتم به خدا گر تو برویامشب نزید این پیکر منآخر تو شبی...