برچسب: دانلود-قانونی-آهنگ
دگربار دگربار ز زنجیر بجستماز این بند و از این دام زبون گیر بجستمفلک پیر دوتایی پر از سحر و دغاییبه اقبال جوان تو از این پیر بجستمشب و روز دویدم ز شب و روز بریدمو زین چرخ بپرسید که چون تیر بجستممن از...
این شکل که من دارم ای خواجه که را مانمیک لحظه پری شکلم یک لحظه پری خوانمدر آتش مشتاقی هم جمعم و هم شمعمهم دودم و هم نورم هم جمع و پریشانمجز گوش رباب دل از خشم نمالم منجز چنگ سعادت را از زخمه...
ای کرده تو مهمانم در پیش درآ جانمزان روی که حیرانم من خانه نمیدانمای گشته ز تو واله هم شهر و هم اهل دهکو خانه نشانم ده من خانه نمیدانمزان کس که شدی جانش زان کس مطلب دانشپیش آ و مرنجانش من خانه نمیدانموان...
صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازموانگه همه بتها را در پیش تو بگدازمصد نقش برانگیزم با روح درآمیزمچون نقش تو را بینم در آتشش اندازمتو ساقی خماری یا دشمن هشیارییا آنک کنی ویران هر خانه که می سازمجان ریخته شد بر تو آمیخته شد...
یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمیدارمزیرا که تویی کارم زیرا که تویی بارماز قند تو می نوشم با پند تو می کوشممن صید جگرخسته تو شیر جگرخوارمجان من و جان تو گویی که یکی بودهستسوگند بدین یک جان کز غیر تو...
بستان قدح از دستم ای مست که من مستمکز حلقه هشیاران این ساعت وارستمهشیار بر رندی ضدی بود و ضدیهمرنگ شو ای خواجه گر فوقم اگر پستمهر چیز که اندیشی از جنگ از آن دورمهر چیز که اندیشی از مهر من آنستمتا عشق تو...
زان می که ز بوی او شوریده و سرمستمدریاب مرا ساقی والله که چنینستمای ساقی مست من بنگر به شکست منای جسته ز دست من دریاب کز آن دستمبشکست مرا دامت بشکستم من جامتمستی تو و مستی من بشکستی و بشکستمای جان و دل...
گر بیدل و بیدستم وز عشق تو پابستمبس بند که بشکستم آهسته که سرمستمدر مجلس حیرانی جانی است مرا جانیزان شد که تو می دانی آهسته که سرمستمپیش آی دمی جانم زین بیش مرنجانمای دلبر خندانم آهسته که سرمستمساقی می جانان بگذر ز گران...
من دلق گرو کردم عریان خراباتمخوردم همه رخت خود مهمان خراباتمای مطرب زیبارو دستی بزن و برگوتو آن مناجاتی من آن خراباتمخواهی که مرا بینی ای بسته نقش تنجان را نتوان دیدن من جان خراباتمنی مرد شکم خوارم نی درد شکم دارمزین مایده بیزارم...
من این ایوان نه تو را نمیدانم نمیدانممن این نقاش جادو را نمیدانم نمیدانممرا گوید مرو هر سو تو استادی بیا این سوکه من آن سوی بیسو را نمیدانم نمیدانمهمیگیرد گریبانم همیدارد پریشانممن این خوش خوی بدخو را نمیدانم نمیدانممرا جان طرب پیشهست که...
ندارد پای عشق او دل بیدست و بیپایمکه روز و شب چو مجنونم سر زنجیر می خایممیان خونم و ترسم که گر آید خیال اوبه خون دل خیالش را ز بیخویشی بیالایمخیالات همه عالم اگر چه آشنا داندبه خون غرقه شود والله اگر این...
تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی نمیدانموزین سرگشته مجنون چه می خواهی نمیدانمدر این درگاه بیچونی همه لطف است و موزونیچه صحرایی چه خضرایی چه درگاهی نمیدانمبه خرمنگاه گردونی که راه کهکشان داردچو ترکان گرد تو اختر چه خرگاهی نمیدانمز رویت جان...
به گرد دل همیگردی چه خواهی کرد می دانمچه خواهی کرد دل را خون و رخ را زرد می دانمیکی بازی برآوردی که رخت دل همه بردیچه خواهی بعد از این بازی دگر آورد می دانمبه یک غمزه جگر خستی پس آتش اندر او...
دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستمکنون عزم لقا دارم من اینک رخت بربستمتویی قبله همه عالم ز قبله رو نگردانمبدین قبله نماز آرم به هر وادی که من هستممرا جانی در این قالب وانگه جز توم مذهبکه من از نیستی جانا به...
تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدمدیو نیم پری نیم از همه چون نهان شدمبرف بدم گداختم تا که مرا زمین بخوردتا همه دود دل شدم تا سوی آسمان شدمنیستم از روانها بر حذرم ز جانهاجان نکند حذر ز جان چیست...
آمدهام که سر نهم عشق تو را به سر برمور تو بگوییم که نی نی شکنم شکر برمآمدهام چو عقل و جان از همه دیدهها نهانتا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برمآمدهام که ره زنم بر سر گنج شه زنمآمدهام که زر برم...
تیز دوم تیز دوم تا به سواران برسمنیست شوم نیست شوم تا بر جانان برسمخوش شدهام خوش شدهام پاره آتش شدهامخانه بسوزم بروم تا به بیابان برسمخاک شوم خاک شوم تا ز تو سرسبز شومآب شوم سجده کنان تا به گلستان برسمچونک فتادم ز...
زین دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منمگوش بنه عربده را دست منه بر دهنمچونک من از دست شدم در ره من شیشه منهور بنهی پا بنهم هر چه بیابم شکنمزانک دلم هر نفسی دنگ خیال تو بودگر طربی در طربم...
دفع مده دفع مده من نروم تا نخورمعشوه مده عشوه مده عشوه مستان نخرموعده مکن وعده مکن مشتری وعده نیمیا بدهی یا ز دکان تو گروگان ببرمگر تو بهایی بنهی تا که مرا دفع کنیرو که به جز حق نبری گر چه چنین بیخبرمپرده...
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدمدولت عشق آمد و من دولت پاینده شدمدیده سیر است مرا جان دلیر است مرازهره شیر است مرا زهره تابنده شدمگفت که دیوانه نهای لایق این خانه نهایرفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدمگفت که سرمست نهای رو...