برچسب: دانلود-قانونی-آهنگ
صنما جفا رها کن کرم این روا نداردبنگر به سوی دردی که ز کس دوا نداردز فلک فتاد طشتم به محیط غرقه گشتمبه درون بحر جز تو دلم آشنا نداردز صبا همیرسیدم خبری که میپزیدمز غمت کنون دل من خبر از صبا نداردبه رخان...
هله نومید نباشی که تو را یار براندگرت امروز براند نه که فردات بخوانددر اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جاز پس صبر تو را او به سر صدر نشاندو اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرهاره پنهان بنماید که...
دل من رای تو دارد سر سودای تو داردرخ فرسوده زردم غم صفرای تو داردسر من مست جمالت دل من دام خیالتگهر دیده نثار کف دریای تو داردز تو هر هدیه که بردم به خیال تو سپردمکه خیال شکرینت فر و سیمای تو داردغلطم...
ما مست شدیم و دل جدا شداز ما بگریخت تا کجا شدچون دید که بند عقل بگسستدر حال دلم گریزپا شداو جای دگر نرفته باشداو جانب خلوت خدا شددر خانه مجو که او هواییستاو مرغ هواست و در هوا شداو باز سپید پادشاهستپرید به...
این قافله بار ما ندارداز آتش یار ما نداردهر چند درختهای سبزندبویی ز بهار ما نداردجان تو چو گلشنست لیکندلخسته به خار ما نداردبحریست دل تو در حقایقکو جوش کنار ما نداردهر چند که کوه برقرارستوالله که قرار ما نداردجانی که به هر صبوح...
ز خاک من اگر گندم برآیداز آن گر نان پزی مستی فزایدخمیر و نانبا دیوانه گرددتنورش بیت مستانه سرایداگر بر گور من آیی زیارتتو را خرپشتهام رقصان نمایدمیا بیدف به گور من برادرکه در بزم خدا غمگین نشایدزنخ بربسته و در گور خفتهدهان افیون...
عجب آن دلبر زیبا کجا شدعجب آن سرو خوش بالا کجا شدمیان ما چو شمعی نور میدادکجا شد ای عجب بیما کجا شددلم چون برگ میلرزد همه روزکه دلبر نیم شب تنها کجا شدبرو بر ره بپرس از رهگذریانکه آن همراه جان افزا کجا...
اگر عالم همه پرخار باشددل عاشق همه گلزار باشدوگر بیکار گردد چرخ گردونجهان عاشقان بر کار باشدهمه غمگین شوند و جان عاشقلطیف و خرم و عیار باشدبه عاشق ده تو هر جا شمع مردهستکه او را صد هزار انوار باشدوگر تنهاست عاشق نیست تنهاکه...
ای قوم به حج رفته کجایید کجاییدمعشوق همین جاست بیایید بیاییدمعشوق تو همسایه و دیوار به دیواردر بادیه سرگشته شما در چه هواییدگر صورت بیصورت معشوق ببینیدهم خواجه و هم خانه و هم کعبه شماییدده بار از آن راه بدان خانه برفتیدیک بار از...
بار دگر آن مست به بازار درآمدوان سرده مخمور به خمار درآمدسرهای درختان همه پربار چرا شدکان بلبل خوش لحن به تکرار درآمدیک حمله دیگر همه در رقص درآییممستانه و یارانه که آن یار درآمدیک حمله دیگر همه دامن بگشاییمکز بهر نثار آن شه...
تا باد سعادت ز محمد خبر افکندزان مردی و زان حمله شقاوت سپر افکنداز حال گدا نیست عجب گر شود او پستتیغ غم تو از سر صد شاه سر افکندروزی پسر ادهم اندر پی آهومانند فلک مرکب شبدیز برافکنددادیش یکی شربت کز لذت و...
بمیرید بمیرید در این عشق بمیریددر این عشق چو مردید همه روح پذیریدبمیرید بمیرید و زین مرگ مترسیدکز این خاک برآیید سماوات بگیریدبمیرید بمیرید و زین نفس ببریدکه این نفس چو بندست و شما همچو اسیریدیکی تیشه بگیرید پی حفره زندانچو زندان بشکستید همه...
عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باداز جا و مکان رستی آن جات مبارک باداز هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خورتا ملک ملک گویند تنهات مبارک بادای پیش رو مردی امروز تو برخوردیای زاهد فردایی فردات مبارک بادکفرت همگی دین...
نان پاره ز من بستان جان پاره نخواهد شدآواره عشق ما آواره نخواهد شدآن را که منم خرقه عریان نشود هرگزوان را که منم چاره بیچاره نخواهد شدآن را که منم منصب معزول کجا گرددآن خاره که شد گوهر او خاره نخواهد شدآن قبله...
برون شو ای غم از سینه که لطف یار میآیدتو هم ای دل ز من گم شو که آن دلدار میآیدنگویم یار را شادی که از شادی گذشتست اومرا از فرط عشق او ز شادی عار میآیدمسلمانان مسلمانان مسلمانی ز سر گیریدکه کفر از...
اگر چرخ وجود من از این گردش فروماندبگرداند مرا آن کس که گردون را بگردانداگر این لشکر ما را ز چشم بد شکست افتدبه امر شاه لشکرها از آن بالا فروآیداگر باد زمستانی کند باغ مرا ویرانبهار شهریار من ز دی انصاف بستاندشمار برگ...
چه بویست این چه بویست این مگر آن یار میآیدمگر آن یار گل رخسار از آن گلزار میآیدشبی یا پرده عودی و یا مشک عبرسودیو یا یوسف بدین زودی از آن بازار میآیدچه نورست این چه تابست این چه ماه و آفتابست اینمگر آن...
مرا عاشق چنان باید که هر باری که برخیزدقیامتهای پرآتش ز هر سویی برانگیزددلی خواهیم چون دوزخ که دوزخ را فروسوزددو صد دریا بشوراند ز موج بحر نگریزدملکها را چه مندیلی به دست خویش درپیچدچراغ لایزالی را چو قندیلی درآویزدچو شیری سوی جنگ آید...
بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمدخوش و سرسبز شد عالم اوان لاله زار آمدز سوسن بشنو ای ریحان که سوسن صد زبان داردبه دشت آب و گل بنگر که پرنقش و نگار آمدگل از نسرین همیپرسد که چون بودی در این غربتهمیگوید...
بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمدنگار آمد نگار آمد نگار بردبار آمدصبوح آمد صبوح آمد صبوح راح و روح آمدخرامان ساقی مه رو به ایثار عقار آمدصفا آمد صفا آمد که سنگ و ریگ روشن شدشفا آمد شفا آمد شفای هر نزار آمدحبیب...