برچسب: دانلود-قانونی-آهنگ
ای هوسهای دلم باری بیا رویی نماای مراد و حاصلم باری بیا رویی نمامشکل و شوریدهام چون زلف تو چون زلف توای گشاد مشکلم باری بیا رویی نمااز ره و منزل مگو دیگر مگو دیگر مگوای تو راه و منزلم باری بیا رویی نمادرربودی...
ای هوسهای دلم بیا بیا بیا بیاای مراد و حاصلم بیا بیا بیا بیامشکل و شوریدهام چون زلف تو چون زلف توای گشاد مشکلم بیا بیا بیا بیااز ره منزل مگو دیگر مگو دیگر مگوای تو راه و منزلم بیا بیا بیا بیادرربودی از...
در میان پرده خون عشق را گلزارهاعاشقان را با جمال عشق بیچون کارهاعقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیستعشق گوید راه هست و رفتهام من بارهاعقل بازاری بدید و تاجری آغاز کردعشق دیده زان سوی بازار او بازارهاای بسا منصور پنهان ز...
ما را سفری فتاد بیماآن جا دل ما گشاد بیماآن مه که ز ما نهان همیشدرخ بر رخ ما نهاد بیماچون در غم دوست جان بدادیمما را غم او بزاد بیماماییم همیشه مست بیمیماییم همیشه شاد بیماما را مکنید یاد هرگزما خود هستیم یاد...
بسوزانیم سودا و جنون رادرآشامیم هر دم موج خون راحریف دوزخ آشامان مستیمکه بشکافند سقف سبزگون راچه خواهد کرد شمع لایزالیفلک را وین دو شمع سرنگون رافروبریم دست دزد غم راکه دزدیدست عقل صد زبون راشراب صرف سلطانی بریزیمبخوابانیم عقل ذوفنون راچو گردد مست...
زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایاچه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایاچه گرمیم چه گرمیم از این عشق چو خورشیدچه پنهان و چه پنهان و چه پیداست خدایازهی ماه زهی ماه زهی باده همراهکه جان را و جهان را بیاراست...
زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایاچه نغزست و چه خوبست چه زیباست خدایااز آن آب حیاتست که ما چرخ زنانیمنه از کف و نه از نای نه دفهاست خدایایقین گشت که آن شاه در این عرس نهانستکه اسباب شکرریز مهیاست خدایابه هر...
زهی باغ زهی باغ که بشکفت ز بالازهی قدر و زهی بدر تبارک و تعالیزهی فر زهی نور زهی شر زهی شورزهی گوهر منثور زهی پشت و تولازهی ملک زهی مال زهی قال زهی حالزهی پر و زهی بال بر افلاک تجلیچو جان سلسلهها...
معشوقه به سامان شد تا باد چنین باداکفرش همه ایمان شد تا باد چنین باداملکی که پریشان شد از شومی شیطان شدباز آن سلیمان شد تا باد چنین بادایاری که دلم خستی در بر رخ ما بستیغمخواره یاران شد تا باد چنین باداهم باده...
ای خواجه نمیبینی این روز قیامت رااین یوسف خوبی را این خوش قد و قامت راای شیخ نمیبینی این گوهر شیخی رااین شعشعه نو را این جاه و جلالت راای میر نمیبینی این مملکت جان رااین روضه دولت را این تخت و سعادت رااین...
آمد بت میخانه تا خانه برد ما رابنمود بهار نو تا تازه کند ما رابگشاد نشان خود بربست میان خودپر کرد کمان خود تا راه زند ما راصد نکته دراندازد صد دام و دغل سازدصد نرد عجب بازد تا خوش بخورد ما رارو سایه...
تو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سوداتو دیدی هیچ ماهی را که او شد سیر از این دریاتو دیدی هیچ نقشی را که از نقاش بگریزدتو دیدی هیچ وامق را که عذرا خواهد از عذرابود عاشق فراق اندر چو اسمی...
بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان رااز آن پیغامبر خوبان پیام آورد مستان رازبان سوسن از ساقی کرامتهای مستان گفتشنید آن سرو از سوسن قیام آورد مستان راز اول باغ در مجلس نثار آورد آنگه نقلچو دید از لاله کوهی که جام آورد...
با تو حیات و زندگی بیتو فنا و مردنازانک تو آفتابی و بیتو بود فسردناخلق بر این بساطها بر کف تو چو مهرهایهم ز تو ماه گشتنا هم ز تو مهره بردناگفت دمم چه میدهی دم به تو من سپردهاممن ز تو بیخبر نیم...
آه که آن صدر سرا میندهد بار مرامینکند محرم جان محرم اسرار مرانغزی و خوبی و فرش آتش تیز نظرشپرسش همچون شکرش کرد گرفتار مراگفت مرا مهر تو کو رنگ تو کو فر تو کورنگ کجا ماند و بو ساعت دیدار مراغرقه جوی کرمم...
رستم از این نفس و هوا زنده بلا مرده بلازنده و مرده وطنم نیست به جز فضل خدارستم از این بیت و غزل ای شه و سلطان ازلمفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مراقافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببرپوست بود پوست بود درخور مغز...
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرایار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرانوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح توییسینه مشروح تویی بر در اسرار مرانور تویی سور تویی دولت منصور توییمرغ که طور تویی خسته به منقار مراقطره تویی بحر تویی لطف تویی...
خواجه بیا خواجه بیا خواجه دگربار بیادفع مده دفع مده ای مه عیار بیاعاشق مهجور نگر عالم پرشور نگرتشنه مخمور نگر ای شه خمار بیاپای تویی دست تویی هستی هر هست توییبلبل سرمست تویی جانب گلزار بیاگوش تویی دیده تویی وز همه بگزیده تویییوسف...
ای یار ما دلدار ما ای عالم اسرار ماای یوسف دیدار ما ای رونق بازار مانک بر دم امسال ما خوش عاشق آمد پار ماما مفلسانیم و تویی صد گنج و صد دینار ماما کاهلانیم و تویی صد حج و صد پیکار ماما خفتگانیم...
ای عاشقان ای عاشقان آمد گه وصل و لقااز آسمان آمد ندا کای ماه رویان الصلاای سرخوشان ای سرخوشان آمد طرب دامن کشانبگرفته ما زنجیر او بگرفته او دامان ماآمد شراب آتشین ای دیو غم کنجی نشینای جان مرگ اندیش رو ای ساقی باقی...