برچسب: دانلود-قانونی-آهنگ

غزل ۲۲ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را 0

غزل ۲۲ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را

من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی راوین دلاویزی و دلبندی نباشد موی راروی اگر پنهان کند سنگین دل سیمین بدنمشک غمازست نتواند نهفتن بوی راای موافق صورت و معنی که تا چشم من استاز تو زیباتر ندیدم روی و خوشتر خوی راگر به...

غزل ۲۰ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – لاابالی چه کند دفتر دانایی را 0

غزل ۲۰ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – لاابالی چه کند دفتر دانایی را

لاابالی چه کند دفتر دانایی راطاقت وعظ نباشد سر سودایی راآب را قول تو با آتش اگر جمع کندنتواند که کند عشق و شکیبایی رادیده را فایده آن است که دلبر بیندور نبیند چه بود فایده بینایی راعاشقان را چه غم از سرزنش دشمن...

غزل ۱۷ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را 0

غزل ۱۷ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را

چه کند بنده که گردن ننهد فرمان راچه کند گوی که عاجز نشود چوگان راسروبالای کمان ابرو اگر تیر زندعاشق آنست که بر دیده نهد پیکان رادست من گیر که بیچارگی از حد بگذشتسر من دار که در پای تو ریزم جان راکاشکی پرده...

غزل ۱۶ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا 0

غزل ۱۶ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا

تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مراسوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرانگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطرتا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مراشربتی تلختر از زهر فراقت بایدتا کند لذت وصل تو فراموش مراهر شبم با غم هجران تو...

غزل ۱۵ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را 0

غزل ۱۵ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را

برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام رابر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام راهر ساعت از نو قبله‌ای با بت پرستی می‌رودتوحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام رامی با جوانان خوردنم باری تمنا می‌کندتا کودکان در پی فتند...

غزل ۱۱ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را 0

غزل ۱۱ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را

وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز راساقی بیار آن جام می مطرب بزن آن ساز راامشب که بزم عارفان از شمع رویت روشن استآهسته تا نبود خبر رندان شاهدباز رادوش ای پسر می خورده‌ای چشمت گواهی می‌دهدباری حریفی جو که او مستور دارد...

غزل ۸ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را 0

غزل ۸ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را

ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب رااول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب رامن نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از اینروز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب راهر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذردچشمش بر ابرو...

غزل ۴ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – اگر تو فارغی از حال دوستان یارا 0

غزل ۴ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

اگر تو فارغی از حال دوستان یارافراغت از تو میسر نمی‌شود ما راتو را در آینه دیدن جمال طلعت خویشبیان کند که چه بودست ناشکیبا رابیا که وقت بهارست تا من و تو به همبه دیگران بگذاریم باغ و صحرا رابه جای سرو بلند...

غزل شمارهٔ ۴۹۵ – حافظ – غزلیات – می خواه و گل افشان کن از دهر چه می‌جویی 0

غزل شمارهٔ ۴۹۵ – حافظ – غزلیات – می خواه و گل افشان کن از دهر چه می‌جویی

می خواه و گل افشان کن از دهر چه می‌جوییاین گفت سحرگه گل بلبل تو چه می‌گوییمسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی رالب گیری و رخ بوسی می نوشی و گل بوییشمشاد خرامان کن و آهنگ گلستان کنتا سرو بیاموزد از قد...

غزل شمارهٔ ۴۹۳ – حافظ – غزلیات – ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی 0

غزل شمارهٔ ۴۹۳ – حافظ – غزلیات – ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

ای پادشه خوبان داد از غم تنهاییدل بی تو به جان آمد وقت است که بازآییدایم گل این بستان شاداب نمی‌مانددریاب ضعیفان را در وقت تواناییدیشب گله زلفش با باد همی‌کردمگفتا غلطی بگذر زین فکرت سوداییصد باد صبا این جا با سلسله می‌رقصنداین است...

غزل شمارهٔ ۴۹۲ – حافظ – غزلیات – سلامی چو بوی خوش آشنایی 0

غزل شمارهٔ ۴۹۲ – حافظ – غزلیات – سلامی چو بوی خوش آشنایی

سلامی چو بوی خوش آشناییبدان مردم دیده روشناییدرودی چو نور دل پارسایانبدان شمع خلوتگه پارسایینمی‌بینم از همدمان هیچ بر جایدلم خون شد از غصه ساقی کجاییز کوی مغان رخ مگردان که آن جافروشند مفتاح مشکل گشاییعروس جهان گر چه در حد حسن استز حد...

غزل شمارهٔ ۴۹۰ – حافظ – غزلیات – در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی 0

غزل شمارهٔ ۴۹۰ – حافظ – غزلیات – در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی

در همه دیر مغان نیست چو من شیداییخرقه جایی گرو باده و دفتر جاییدل که آیینه شاهیست غباری دارداز خدا می‌طلبم صحبت روشن راییکرده‌ام توبه به دست صنم باده فروشکه دگر می نخورم بی رخ بزم آرایینرگس ار لاف زد از شیوه چشم تو...

غزل شمارهٔ ۴۸۳ – حافظ – غزلیات – سحرگه ره روی در سرزمینی 0

غزل شمارهٔ ۴۸۳ – حافظ – غزلیات – سحرگه ره روی در سرزمینی

سحرگه ره روی در سرزمینیهمی‌گفت این معما با قرینیکه ای صوفی شراب آن گه شود صافکه در شیشه برآرد (بماند) اربعینیخدا زان خرقه بیزار است صد بارکه صد بت باشدش در آستینیمروت گر چه نامی بی‌نشان استنیازی عرضه کن بر نازنینیثوابت باشد ای دارای...

غزل شمارهٔ ۴۷۷ – حافظ – غزلیات – دو یار زیرک و از باده کهن دومنی 0

غزل شمارهٔ ۴۷۷ – حافظ – غزلیات – دو یار زیرک و از باده کهن دومنی

دو یار زیرک و از باده کهن دومنیفراغتی و کتابی و گوشه چمنیمن این مقام به دنیا و آخرت ندهماگر چه در پی ام افتند هر دم انجمنیهر آن که کنج قناعت به گنج دنیا دادفروخت یوسف مصری به کمترین ثمنیبیا که رونق این...

غزل شمارهٔ ۴۷۶ – حافظ – غزلیات – نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی 0

غزل شمارهٔ ۴۷۶ – حافظ – غزلیات – نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی

نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانیگذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانیتو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهتبه مردمی نه به فرمان چنان بران که تو دانیبگو که جان عزیزم ز دست رفت خدا راز لعل...

غزل شمارهٔ ۴۷۴ – حافظ – غزلیات – هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی 0

غزل شمارهٔ ۴۷۴ – حافظ – غزلیات – هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی

هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانیکه هم نادیده می‌بینی و هم ننوشته می‌خوانیملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوقنبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانیبیفشان زلف و صوفی را به پابازی و رقص آورکه از هر رقعه دلقش هزاران بت بیفشانیگشاد کار مشتاقان در...

غزل شمارهٔ ۴۷۰ – حافظ – غزلیات – سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی 0

غزل شمارهٔ ۴۷۰ – حافظ – غزلیات – سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمیدل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمیچشم آسایش که دارد از سپهر تیزروساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمیزیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفتصعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمیسوختم در چاه صبر...

غزل شمارهٔ ۴۶۶ – حافظ – غزلیات – این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی 0

غزل شمارهٔ ۴۶۶ – حافظ – غزلیات – این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی

این خرقه که من دارم در رهن شراب اولیوین دفتر بی‌معنی غرق می ناب اولیچون عمر تبه کردم چندان که نگه کردمدر کنج خراباتی افتاده خراب اولیچون مصلحت اندیشی دور است ز درویشیهم سینه پر از آتش هم دیده پرآب اولیمن حالت زاهد را...

غزل شمارهٔ ۴۵۷ – حافظ – غزلیات – هزار جهد بکردم که یار من باشی 0

غزل شمارهٔ ۴۵۷ – حافظ – غزلیات – هزار جهد بکردم که یار من باشی

هزار جهد بکردم که یار من باشیمرادبخش دل بی‌قرار من باشیچراغ دیده شب زنده دار من گردیانیس خاطر امیدوار من باشیچو خسروان ملاحت به بندگان نازندتو در میانه خداوندگار من باشیاز آن عقیق که خونین دلم ز عشوه اواگر کنم گله‌ای غمگسار من باشیدر...

غزل شمارهٔ ۴۵۴ – حافظ – غزلیات – ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی 0

غزل شمارهٔ ۴۵۴ – حافظ – غزلیات – ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی

ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزیاز این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزیچو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کنکه قارون را غلط‌ها داد سودای زراندوزیز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل استکه زد بر چرخ فیروزه صفیر...