برچسب: دانلود-قانونی-آهنگ
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شوو اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شوهم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کنوآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شورو سینه را چون سینهها هفت آب شو از کینههاوآنگه شراب...
ای عاشقان ای عاشقان آن کس که بیند روی اوشوریده گردد عقل او آشفته گردد خوی اومعشوق را جویان شود دکان او ویران شودبر رو و سر پویان شود چون آب اندر جوی اودر عشق چون مجنون شود سرگشته چون گردون شودآن کو چنین...
بازرسید آن بت زیبای منخرمی این دم و فردای مندر نظرش روشنی چشم مندر رخ او باغ و تماشای منعاقبت امر به گوشش رسیدبانگ من و نعره و هیهای منبر در من کیست که در میزندجان و جهان است و تمنای منگر نزند او...
جان منی جان منی جان منآن منی آن منی آن منشاه منی لایق سودای منقند منی لایق دندان مننور منی باش در این چشم منچشم من و چشمه حیوان منگل چو تو را دید به سوسن بگفتسرو من آمد به گلستان مناز دو پراکنده...
با من صنما دل یک دله کنگر سر ننهم آنگه گله کنمجنون شدهام از بهر خدازان زلف خوشت یک سلسله کنسی پاره به کف در چله شدیسی پاره منم ترک چله کنمجهول مرو با غول مروزنهار سفر با قافله کنای مطرب دل زان نغمه...
تازه شد از او باغ و بر منشاخ گل من نیلوفر منگشته است روان در جوی وفاآب حیوان از کوثر منای روی خوشت دین و دل منای بوی خوشت پیغامبر منهر لحظه مرا در پیش رختآیینه کند آهنگر منمن خشک لبم من چشم ترماین...
آن دلبر من آمد بر منزنده شد از او بام و در منگفتم قنقی امشب تو مراای فتنه من شور و شر منگفتا بروم کاری است مهمدر شهر مرا جان و سر منگفتم به خدا گر تو برویامشب نزید این پیکر منآخر تو شبی...
من کجا بودم عجب بیتو این چندین زماندر پی تو همچو تیر در کف تو چون کمانتو مرا دستور ده تا بگویم حال دهگر چه ازرق پوش شد شیخ ما چون آسمانبرگشا این پرده را تازه کن پژمرده راتا رود خاکی به خاک تا...
بیش مکن همچنان خانه درآ همچنینای ز تو روشن شده صحن و سرا همچنینباده جان خوردهای دل ز جهان بردهایخشم چرا کردهای چیست چرا همچنینحلقه درآ روی باز بر همه خوبان بتازسجده کنم در نماز روی تو را همچنینای صنم خوش سخن حلقه درآ...
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کنترک من خراب شب گرد مبتلا کنماییم و موج سودا شب تا به روز تنهاخواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کناز من گریز تا تو هم در بلا نیفتیبگزین ره سلامت ترک ره بلا کنماییم و...
ای خدا این وصل را هجران مکنسرخوشان عشق را نالان مکنباغ جان را تازه و سرسبز دارقصد این مستان و این بستان مکنچون خزان بر شاخ و برگ دل مزنخلق را مسکین و سرگردان مکنبر درختی کشیان مرغ توستشاخ مشکن مرغ را پران مکنجمع...
ساقیا برخیز و می در جام کنوز شراب عشق دل را دام کننام رندی را بکن بر خود درستخویشتن را لاابالی نام کنچرخ گردنده تو را چون رام شدمرکب بیمرکبی را رام کنآتش بیباکی اندر چرخ زنخاک تیره بر سر ایام کنمذهب زناربندان پیشه...
بشنو از دل نکتههای بیسخنو آنچ اندر فهم ناید فهم کندر دل چون سنگ مردم آتشی استکو بسوزد پرده را از بیخ و بنچون بسوزد پرده دریابد تمامقصههای خضر و علم من لدندر میان جان و دل پیدا شودصورت نو نو از آن عشق...
شیرمردا تو چه ترسی ز سگ لاغرشانبرکش آن تیغ چو پولاد و بزن بر سرشانچون ملک ساخته خود را به پر و بال دروغهمه دیوند که ابلیس بود مهترشانهمه قلبند و سیه چون بزنی بر سر سنگهین چرا غره شدستی تو به سیم و...
چون خیال تو درآید به دلم رقص کنانچه خیالات دگر مست درآید به میانگرد بر گرد خیالش همه در رقص شوندوان خیال چو مه تو به میان چرخ زنانهر خیالی که در آن دم به تو آسیب زندهمچو آیینه ز خورشید برآید لمعانسخنم مست...
ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیانماهی جانم بمیرد گر بگردی یک زمانماهیان را صبر نبود یک زمان بیرون آبعاشقان را صبر نبود در فراق دلستانجان ماهی آب باشد صبر بیجان چون بودچونک بیجان صبر نبود چون بود بیجان جانهر دو عالم...
پرده بردار ای حیات جان و جان افزای منغمگسار و همنشین و مونس شبهای منای شنیده وقت و بیوقت از وجودم نالههاای فکنده آتشی در جمله اجزای مندر صدای کوه افتد بانگ من چون بشنویجفت گردد بانگ که با نعره و هیهای منای ز...
عیشهاتان نوش بادا هر زمان ای عاشقانوز شما کان شکر باد این جهان ای عاشقاننوش و جوش عاشقان تا عرش و تا کرسی رسیدبرگذشت از عرش و فرش این کاروان ای عاشقاناز لب دریا چه گویم لب ندارد بحر جانبرفزودهست از مکان و لامکان...
عاشقان نالان چو نای و عشق همچون نای زنتا چهها در می دمد این عشق در سرنای تنهست این سر ناپدید و هست سرنایی نهاناز می لبهاش باری مست شد سرنای منگاه سرنا می نوازد گاه سرنا می گزدآه از این سرنایی شیرین نوای...
عشق است بر آسمان پریدنصد پرده به هر نفس دریدناول نفس از نفس گسستناول قدم از قدم بریدننادیده گرفتن این جهان رامر دیده خویش را بدیدنگفتم که دلا مبارکت باددر حلقه عاشقان رسیدنز آن سوی نظر نظاره کردندر کوچه سینهها دویدنای دل ز کجا...