برچسب: دانلود-قانونی-آهنگ
اگر خواهی مرا می در هوا کنوگر سیری ز من رفتم رها کننیم قانع به یک جام و به صد جامدوساله پیش تو دارم قضا کنبده می گر ننوشم بر سرم ریزوگر نیکو نگفتم ماجرا کنمن از قندم مرا گویی ترش شوتو ماشی را...
بیا ساقی می ما را بگردانبدان می این قضاها را بگردانقضا خواهی که از بالا بگرددشراب پاک بالا را بگردانزمینی خود که باشد با غبارشزمین و چرخ و دریا را بگرداننیندیشم دگر زین خورده سودابیا دریای سودا را بگرداناگر من محرم ساغر نباشممرا لا...
بیا ای مونس جانهای مستانببین اندیشه و سودای مستانبیا ای میر خوبان و برافروزز شمع روی خود سیمای مستاننمیآیی سر از طاقی برون کنببین این غلغل و غوغای مستانبیا ای خواب مستان را ببستهگشا این بند را از پای مستانهمه شب می رود تا...
آرایش باغ آمد این روی چه روی است اینمستی دماغ آمد این بوی چه بوی است ایناین خانه جنات است یا کوی خرابات استیا رب که چه خانهست این یا رب که چه کوی است ایندر دل صفت کوثر جویی ز می احمردل پر...
دوش چه خوردهای دلا راست بگو نهان مکنهمچو کسان بیگنه روی به آسمان مکنرو ترش و گران کنی تا سر خود نهان کنیبار دگر گرفتمت بار دگر همان مکنباده خاص خوردهای جام خلاص خوردهایبوی شراب می زند لخلخه در دهان مکنچون سر عشق نیستت...
راز تو فاش می کنم صبر نماند بیش از اینبیش فلک نمیکشد درد مرا و نی زمیناین دل من چه پرغم است وان دل تو چه فارغ استآن رخ تو چو خوب چین وین رخ من پر است چینتا که بسوزد این جهان چند...
تا تو حریف من شدی ای مه دلستان منهمچو چراغ می جهد نور دل از دهان منذره به ذره چون گهر از تف آفتاب تودل شدهست سر به سر آب و گل گران منپیشتر آ دمی بنه آن بر و سینه بر برمگر چه...
دوش چه خوردهای دلا راست بگو نهان مکنچون خمشان بیگنه روی بر آسمان مکنباده خاص خوردهای نقل خلاص خوردهایبوی شراب می زند خربزه در دهان مکنروز الست جان تو خورد میی ز خوان توخواجه لامکان تویی بندگی مکان مکندوش شراب ریختی وز بر ما...
من طربم طرب منم زهره زند نوای منعشق میان عاشقان شیوه کند برای منعشق چو مست و خوش شود بیخود و کش مکش شودفاش کند چو بیدلان بر همگان هوای منناز مرا به جان کشد بر رخ من نشان کشدچرخ فلک حسد برد ز...
سیر نمیشوم ز تو ای مه جان فزای منجور مکن جفا مکن نیست جفا سزای منبا ستم و جفا خوشم گر چه درون آتشمچونک تو سایه افکنی بر سرم ای همای منچونک کند شکرفشان عشق برای سرخوشاننرخ نبات بشکند چاشنی بلای منعود دمد ز...
سیر نمیشوم ز تو نیست جز این گناه منسیر مشو ز رحمتم ای دو جهان پناه منسیر و ملول شد ز من خنب و سقا و مشک اوتشنهتر است هر زمان ماهی آب خواه مندرشکنید کوزه را پاره کنید مشک راجانب بحر می روم...
ای شده از جفای تو جانب چرخ دود منجور مکن که بشنود شاد شود حسود منبیش مکن تو دود را شاد مکن حسود راوه که چه شاد می شود از تلف وجود منتلخ مکن امید من ای شکر سپید منتا ندرم ز دست تو...
آب حیات عشق را در رگ ما روانه کنآینه صبوح را ترجمه شبانه کنای پدر نشاط نو بر رگ جان ما بروجام فلک نمای شو وز دو جهان کرانه کنای خردم شکار تو تیر زدن شعار توشست دلم به دست کن جان مرا نشانه...
قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل منوا دل من وا دل من وا دل من وا دل منقصد کنی بر تن من شاد شود دشمن منوانگه از این خسته شود یا دل تو یا دل منواله و مجنون دل من خانه پرخون دل...
قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل منوا دل من وا دل من وا دل من وا دل منقصد کنی بر تن من شاد شود دشمن منوانگه از این خسته شود یا دل تو یا دل منواله و شیدا دل من بیسر و بیپا...
بر گرد گل می گشت دی نقش خیال یار منگفتم درآ پرنور کن از شمع رخ اسرار منای از بهار روی تو سرسبز گشته عمر منجان من و جان همه حیران شده در کار منای خسرو و سلطان من سلطان سلطانان منای آتشی انداخته...
آن سو مرو این سو بیا ای گلبن خندان منای عقل عقل عقل من ای جان جان جان منزین سو بگردان یک نظر بر کوی ما کن رهگذربرجوش اندر نیشکر ای چشمه حیوان منخواهم که شب تاری شود پنهان بیایم پیش تواز روی تو...
پوشیده چون جان می روی اندر میان جان منسرو خرامان منی ای رونق بستان منچون می روی بیمن مرو ای جان جان بیتن مرووز چشم من بیرون مشو ای مشعله تابان منهفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرمچون دلبرانه بنگری در جان سرگردان...
ای یار من ای یار من ای یار بیزنهار منای دلبر و دلدار من ای محرم و غمخوار منای در زمین ما را قمر ای نیم شب ما را سحرای در خطر ما را سپر ای ابر شکربار منخوش می روی در جان من...
ای دل شکایتها مکن تا نشنود دلدار منای دل نمیترسی مگر از یار بیزنهار منای دل مرو در خون من در اشک چون جیحون مننشنیدهای شب تا سحر آن نالههای زار منیادت نمیآید که او می کرد روزی گفت گومی گفت بس دیگر مکن...