برچسب: دریای-بی-پایان

غزل شمارهٔ ۱۷۹۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای دل شکایت‌ها مکن تا نشنود دلدار من 0

غزل شمارهٔ ۱۷۹۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای دل شکایت‌ها مکن تا نشنود دلدار من

ای دل شکایت‌ها مکن تا نشنود دلدار منای دل نمی‌ترسی مگر از یار بی‌زنهار منای دل مرو در خون من در اشک چون جیحون مننشنیده‌ای شب تا سحر آن ناله‌های زار منیادت نمی‌آید که او می کرد روزی گفت گومی گفت بس دیگر مکن...

غزل ۴۱۴ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم 0

غزل ۴۱۴ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم

اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانمقضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانمچنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتدتو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانمدلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه بر هم نهدگر ره...

غزل شمارهٔ ۲۶۲ – حافظ – غزلیات – حال خونین دلان که گوید باز 0

غزل شمارهٔ ۲۶۲ – حافظ – غزلیات – حال خونین دلان که گوید باز

حال خونین دلان که گوید بازوز فلک خون خم که جوید بازشرمش از چشم می پرستان بادنرگس مست اگر بروید بازجز فلاطون خم نشین شرابسر حکمت به ما که گوید بازهر که چون لاله کاسه گردان شدزین جفا رخ به خون بشوید بازنگشاید دلم...

غزل شمارهٔ ۱۵۱ – حافظ – غزلیات – دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد 0

غزل شمارهٔ ۱۵۱ – حافظ – غزلیات – دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد

دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزدبه می بفروش دلق ما کز این بهتر نمی‌ارزدبه کوی می فروشانش به جامی بر نمی‌گیرندزهی سجاده تقوا که یک ساغر نمی‌ارزدرقیبم سرزنش‌ها کرد کز این باب رخ برتابچه افتاد این سر ما را که...