غزل شمارهٔ ۲۱ – حافظ – غزلیات – دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاستگفت با ما منشین کز تو سلامت برخاستکه شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشستکه نه در آخر صحبت به ندامت برخاستشمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زدپیش عشاق تو شبها به غرامت...