غزل ۶۰۱ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی
ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمیسرگران از خواب و سرمست از شرابت دیدمیروز روشن دست دادی در شب تاریک هجرگر سحرگه روی همچون آفتابت دیدمیگر مرا عشقت به سختی کشت سهل است این قدرکاش کاندک مایه نرمی در خطابت دیدمیدر چکانیدی قلم...