غزل شمارهٔ ۲۳۷ – حافظ – غزلیات – نفس برآمد و کام از تو بر نمیآید
نفس برآمد و کام از تو بر نمیآیدفغان که بخت من از خواب در نمیآیدصبا به چشم من انداخت خاکی از کویشکه آب زندگیم در نظر نمیآیدقد بلند تو را تا به بر نمیگیرمدرخت کام و مرادم به بر نمیآیدمگر به روی دلارای یار...