برچسب: سالار-عقیلی

غزل شمارهٔ ۳۸۷ – حافظ – غزلیات – شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان 0

غزل شمارهٔ ۳۸۷ – حافظ – غزلیات – شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان

شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنانکه به مژگان شکند قلب همه صف شکنانمست بگذشت و نظر بر من درویش انداختگفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنانتا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بودبنده من شو و برخور ز همه سیمتنانکمتر از ذره...

غزل شمارهٔ ۳۸۶ – حافظ – غزلیات – خدا را کم نشین با خرقه پوشان 0

غزل شمارهٔ ۳۸۶ – حافظ – غزلیات – خدا را کم نشین با خرقه پوشان

خدا را کم نشین با خرقه پوشانرخ از رندان بی‌سامان مپوشاندر این خرقه بسی آلودگی هستخوشا وقت قبای می فروشاندر این صوفی وشان دردی ندیدمکه صافی باد عیش دردنوشانتو نازک طبعی و طاقت نیاریگرانی‌های مشتی دلق پوشانچو مستم کرده‌ای مستور منشینچو نوشم داده‌ای زهرم...

غزل شمارهٔ ۳۵۴ – حافظ – غزلیات – به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم 0

غزل شمارهٔ ۳۵۴ – حافظ – غزلیات – به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینمبیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینمالا ای همنشین دل که یارانت برفت از یادمرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینمجهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریادکه کرد افسون و نیرنگش ملول...

غزل شمارهٔ ۳۴۸ – حافظ – غزلیات – دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم 0

غزل شمارهٔ ۳۴۸ – حافظ – غزلیات – دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم

دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنمو اندر این کار دل خویش به دریا فکنماز دل تنگ گنهکار برآرم آهیکآتش اندر گنه آدم و حوا فکنممایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاستمی‌کنم جهد که خود را مگر آن جا فکنمبگشا بند قبا...

غزل شمارهٔ ۳۳۱ – حافظ – غزلیات – به تیغم گر کشد دستش نگیرم 0

غزل شمارهٔ ۳۳۱ – حافظ – غزلیات – به تیغم گر کشد دستش نگیرم

به تیغم گر کشد دستش نگیرموگر تیرم زند منت پذیرمکمان ابرویت را گو بزن تیرکه پیش دست و بازویت بمیرمغم گیتی گر از پایم درآردبجز ساغر که باشد دستگیرمبرآی ای آفتاب صبح امیدکه در دست شب هجران اسیرمبه فریادم رس ای پیر خراباتبه یک...

غزل شمارهٔ ۳۱۷ – حافظ – غزلیات – فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم 0

غزل شمارهٔ ۳۱۷ – حافظ – غزلیات – فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم

فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادمبنده عشقم و از هر دو جهان آزادمطایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراقکه در این دامگه حادثه چون افتادممن ملک بودم و فردوس برین جایم بودآدم آورد در این دیر خراب آبادمسایه طوبی و دلجویی حور و...

غزل شمارهٔ ۳۱۶ – حافظ – غزلیات – زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم 0

غزل شمارهٔ ۳۱۶ – حافظ – غزلیات – زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادمناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادممی مخور با همه کس تا نخورم خون جگرسر مکش تا نکشد سر به فلک فریادمزلف را حلقه مکن تا نکنی در بندمطره را تاب مده تا ندهی بر بادمیار بیگانه مشو...

غزل شمارهٔ ۲۹۶ – حافظ – غزلیات – طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف 0

غزل شمارهٔ ۲۹۶ – حافظ – غزلیات – طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف

طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کفگر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرفطرف کرم ز کس نبست این دل پر امید منگر چه سخن همی‌برد قصه من به هر طرفاز خم ابروی توام هیچ گشایشی نشدوه که در این خیال کج عمر...

غزل شمارهٔ ۲۹۴ – حافظ – غزلیات – در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع 0

غزل شمارهٔ ۲۹۴ – حافظ – غزلیات – در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمعشب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمعروز و شب خوابم نمی‌آید به چشم غم پرستبس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمعرشته صبرم به مقراض غمت ببریده شدهمچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمعگر...

غزل شمارهٔ ۲۷۰ – حافظ – غزلیات – درد عشقی کشیده‌ام که مپرس 0

غزل شمارهٔ ۲۷۰ – حافظ – غزلیات – درد عشقی کشیده‌ام که مپرس

درد عشقی کشیده‌ام که مپرسزهر هجری چشیده‌ام که مپرسگشته‌ام در جهان و آخر کاردلبری برگزیده‌ام که مپرسآن چنان در هوای خاک درشمی‌رود آب دیده‌ام که مپرسمن به گوش خود از دهانش دوشسخنانی شنیده‌ام که مپرسسوی من لب چه می‌گزی که مگویلب لعلی گزیده‌ام که...

غزل شمارهٔ ۲۶۴ – حافظ – غزلیات – خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز 0

غزل شمارهٔ ۲۶۴ – حافظ – غزلیات – خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز

خیز و در کاسه زر آب طربناک اندازپیشتر زان که شود کاسه سر خاک اندازعاقبت منزل ما وادی خاموشان استحالیا غلغله در گنبد افلاک اندازچشم آلوده نظر از رخ جانان دور استبر رخ او نظر از آینه پاک اندازبه سر سبز تو ای سرو...

غزل شمارهٔ ۲۶۲ – حافظ – غزلیات – حال خونین دلان که گوید باز 0

غزل شمارهٔ ۲۶۲ – حافظ – غزلیات – حال خونین دلان که گوید باز

حال خونین دلان که گوید بازوز فلک خون خم که جوید بازشرمش از چشم می پرستان بادنرگس مست اگر بروید بازجز فلاطون خم نشین شرابسر حکمت به ما که گوید بازهر که چون لاله کاسه گردان شدزین جفا رخ به خون بشوید بازنگشاید دلم...

غزل شمارهٔ ۲۴۹ – حافظ – غزلیات – ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار 0

غزل شمارهٔ ۲۴۹ – حافظ – غزلیات – ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار

ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیارببر اندوه دل و مژده دلدار بیارنکته‌ای روح فزا از دهن دوست بگونامه‌ای خوش خبر از عالم اسرار بیارتا معطر کنم از لطف نسیم تو مشامشمه‌ای از نفحات نفس یار بیاربه وفای تو که خاک ره آن...

غزل شمارهٔ ۲۰۲ – حافظ – غزلیات – بود آیا که در میکده‌ها بگشایند 0

غزل شمارهٔ ۲۰۲ – حافظ – غزلیات – بود آیا که در میکده‌ها بگشایند

بود آیا که در میکده‌ها بگشایندگره از کار فروبسته ما بگشاینداگر از بهر دل زاهد خودبین بستنددل قوی دار که از بهر خدا بگشایندبه صفای دل رندان صبوحی زدگانبس در بسته به مفتاح دعا بگشایندنامه تعزیت دختر رز بنویسیدتا همه مغبچگان زلف دوتا بگشایندگیسوی...

غزل شمارهٔ ۱۶۳ – حافظ – غزلیات – گل بی رخ یار خوش نباشد 0

غزل شمارهٔ ۱۶۳ – حافظ – غزلیات – گل بی رخ یار خوش نباشد

گل بی رخ یار خوش نباشدبی باده بهار خوش نباشدطرف چمن و طواف بستانبی لاله عذار خوش نباشدرقصیدن سرو و حالت گلبی صوت هزار خوش نباشدبا یار شکرلب گل اندامبی بوس و کنار خوش نباشدهر نقش که دست عقل بنددجز نقش نگار خوش نباشدجان...

غزل شمارهٔ ۱۵۸ – حافظ – غزلیات – من و انکار شراب این چه حکایت باشد 0

غزل شمارهٔ ۱۵۸ – حافظ – غزلیات – من و انکار شراب این چه حکایت باشد

من و انکار شراب این چه حکایت باشدغالبا این قدرم عقل و کفایت باشدتا به غایت ره میخانه نمی‌دانستمور نه مستوری ما تا به چه غایت باشدزاهد و عجب و نماز و من و مستی و نیازتا تو را خود ز میان با که...

غزل شمارهٔ ۱۵۲ – حافظ – غزلیات – در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد 0

غزل شمارهٔ ۱۵۲ – حافظ – غزلیات – در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زدعشق پیدا شد و آتش به همه عالم زدجلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشتعین آتش شد از این غیرت و بر آدم زدعقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزدبرق غیرت بدرخشید و جهان برهم زدمدعی خواست...

غزل شمارهٔ ۱۵۱ – حافظ – غزلیات – دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد 0

غزل شمارهٔ ۱۵۱ – حافظ – غزلیات – دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد

دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزدبه می بفروش دلق ما کز این بهتر نمی‌ارزدبه کوی می فروشانش به جامی بر نمی‌گیرندزهی سجاده تقوا که یک ساغر نمی‌ارزدرقیبم سرزنش‌ها کرد کز این باب رخ برتابچه افتاد این سر ما را که...

غزل شمارهٔ ۱۲۶ – حافظ – غزلیات – جان بی جمال جانان میل جهان ندارد 0

غزل شمارهٔ ۱۲۶ – حافظ – غزلیات – جان بی جمال جانان میل جهان ندارد

جان بی جمال جانان میل جهان نداردهر کس که این ندارد حقا که آن نداردبا هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدمیا من خبر ندارم یا او نشان نداردهر شبنمی در این ره صد بحر آتشین استدردا که این معما شرح و بیان نداردسرمنزل فراغت...

غزل شمارهٔ ۱۰۳ – حافظ – غزلیات – روز وصل دوستداران یاد باد 0

غزل شمارهٔ ۱۰۳ – حافظ – غزلیات – روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصل دوستداران یاد بادیاد باد آن روزگاران یاد بادکامم از تلخی غم چون زهر گشتبانگ نوش شادخواران یاد بادگر چه یاران فارغند از یاد مناز من ایشان را هزاران یاد بادمبتلا گشتم در این بند و بلاکوشش آن حق گزاران یاد بادگر چه...