ای تو امان هر بلا ما همه در امان توجان همه خوش است در سایه لطف جان توشاه همه جهان تویی اصل همه کسان توییچونک تو هستی آن ما نیست غم از کسان توابر غم تو ای قمر آمد دوش بر جگرگفت مرا ز...
بستان قدح از دستم ای مست که من مستمکز حلقه هشیاران این ساعت وارستمهشیار بر رندی ضدی بود و ضدیهمرنگ شو ای خواجه گر فوقم اگر پستمهر چیز که اندیشی از جنگ از آن دورمهر چیز که اندیشی از مهر من آنستمتا عشق تو...
زان می که ز بوی او شوریده و سرمستمدریاب مرا ساقی والله که چنینستمای ساقی مست من بنگر به شکست منای جسته ز دست من دریاب کز آن دستمبشکست مرا دامت بشکستم من جامتمستی تو و مستی من بشکستی و بشکستمای جان و دل...
من این ایوان نه تو را نمی‌دانم نمی‌دانممن این نقاش جادو را نمی‌دانم نمی‌دانممرا گوید مرو هر سو تو استادی بیا این سوکه من آن سوی بی‌سو را نمی‌دانم نمی‌دانمهمی‌گیرد گریبانم همی‌دارد پریشانممن این خوش خوی بدخو را نمی‌دانم نمی‌دانممرا جان طرب پیشه‌ست که...
