غزل ۴۷۱ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – وه که جدا نمیشود نقش تو از خیال من
وه که جدا نمیشود نقش تو از خیال منتا چه شود به عاقبت در طلب تو حال منناله زیر و زار من زارتر است هر زمانبس که به هجر میدهد عشق تو گوشمال مننور ستارگان ستد روی چو آفتاب تودست نمای خلق شد قامت...