غزل شمارهٔ ۱۸۲۱ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن
آب حیات عشق را در رگ ما روانه کنآینه صبوح را ترجمه شبانه کنای پدر نشاط نو بر رگ جان ما بروجام فلک نمای شو وز دو جهان کرانه کنای خردم شکار تو تیر زدن شعار توشست دلم به دست کن جان مرا نشانه...