مطرب مهتاب رو آنچ شنیدی بگوما همگان محرمیم آنچ بدیدی بگوای شه و سلطان ما ای طربستان مادر حرم جان ما بر چه رسیدی بگونرگس خمار او ای که خدا یار اودوش ز گلزار او هر چه بچیدی بگوای شده از دست من چون...
بازرسیدیم ز میخانه مستبازرهیدیم ز بالا و پستجمله مستان خوش و رقصان شدنددست زنید ای صنمان دست دستماهی و دریا همه مستی کنندچونک سر زلف تو افتاده شستزیر و زبر گشت خرابات ماخنب نگون گشت و قرابه شکستپیر خرابات چو آن شور دیدبر سر...
دوش رفتم به در میکده خواب آلودهخرقه تردامن و سجاده شراب آلودهآمد افسوس کنان مغبچه باده فروشگفت بیدار شو ای ره رو خواب آلودهشست و شویی کن و آن گه به خرابات خرامتا نگردد ز تو این دیر خراب آلودهبه هوای لب شیرین پسران...
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای توپرده غنچه میدرد خنده دلگشای توای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوزکز سر صدق میکند شب همه شب دعای تومن که ملول گشتمی از نفس فرشتگانقال و مقال عالمی میکشم از برای تودولت عشق بین که...
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوختآتشی بود در این خانه که کاشانه بسوختتنم از واسطه دوری دلبر بگداختجانم از آتش مهر رخ جانانه بسوختسوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمعدوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوختآشنایی نه...