غزل شمارهٔ ۱۶۹ – حافظ – غزلیات – یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شددوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شدآب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاستخون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شدکس نمیگوید که یاری داشت حق دوستیحق شناسان را چه حال افتاد یاران...