غزل ۲۴ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
وقتی دل سودایی میرفت به بستانهابی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانهاگه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گلبا یاد تو افتادم از یاد برفت آنهاای مهر تو در دلها وی مهر تو بر لبهاوی شور تو در سرها وی سر تو در جانهاتا...