غزل ۴۰۶ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم
بار فراق دوستان بس که نشست بر دلممیروم و نمیرود ناقه به زیر محملمبار بیفکند شتر چون برسد به منزلیبار دل است همچنان ور به هزار منزلمای که مهار میکشی صبر کن و سبک مروکز طرفی تو میکشی وز طرفی سلاسلمبارکشیده جفا پرده دریده...