غزل ۴۵۱ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران
دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاراندو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداراننصیحتگوی را از من بگو ای خواجه دم درکشچو سیل از سر گذشت آن را چه میترسانی از بارانگر آن ساقی که مستان راست هشیاران بدیدندیز توبه توبه کردندی چو من...