غزل شمارهٔ ۲۱۹ – عراقی – دیوان اشعار – غزلیات – بیرخت جانا، دلم غمگین مکن
بیرخت جانا، دلم غمگین مکنرخ مگردان از من مسکین، مکنخود ز عشقت سینهام خون کردهایاز فراقت دیدهام خونین مکنبر من مسکین ستم تا کی کنی؟خستگی و عجز من میبین، مکنچند نالم از جفا و جور تو؟بس کن و بر من جفا چندین مکنهر چه...