غزل شمارهٔ ۱۴۵۸ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمیدارم
یک لحظه و یک ساعت دست از تو نمیدارمزیرا که تویی کارم زیرا که تویی بارماز قند تو می نوشم با پند تو می کوشممن صید جگرخسته تو شیر جگرخوارمجان من و جان تو گویی که یکی بودهستسوگند بدین یک جان کز غیر تو...