غزل شمارهٔ ۲۳۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – کرانی ندارد بیابان ما
کرانی ندارد بیابان ماقراری ندارد دل و جان ماجهان در جهان نقش و صورت گرفتکدامست از این نقشها آن ماچو در ره ببینی بریده سریکه غلطان رود سوی میدان مااز او پرس از او پرس اسرار ماکز او بشنوی سر پنهان ماچه بودی که...