غزل شمارهٔ ۳۰۱۶ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – بازرهان خلق را از سر و از سرکشی
بازرهان خلق را از سر و از سرکشیای که درون دلی چند ز دل درکشیای دل دل جان جان آمد هنگام آنزنده کنی مرده را جانب محشر کشیپیرهن یوسفی هدیه فرستی به ماتا بدرد آفتاب پیرهن زرکشینیزه کشی بردری تو کمر کوه راچونک ز...