غزل شمارهٔ ۸۶۴ – خواجوی کرمانی – غزلیات – در دلم بود کزین پس ندهم دل بکسی
در دلم بود کزین پس ندهم دل بکسیچکنم باز گرفتار شدم در هوسینفس صبح فرو بندد از آه سحرمگر شبی بر سر کوی تو برآرم نفسیبجهانی شدم از دمدمهٔ کوس رحیلکه کنون راضیم از دور ببانگ جرسینیست جز کلک سیه روی مرا همسخنینیست جز...