غزل ۳۲۱ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – آن که هلاک من همیخواهد و من سلامتش
آن که هلاک من همیخواهد و من سلامتشهر چه کند ز شاهدی کس نکند ملامتشمیوه نمیدهد به کس باغ تفرج است و بسجز به نظر نمیرسد سیب درخت قامتشداروی دل نمیکنم کان که مریض عشق شدهیچ دوا نیاورد باز به استقامتشهر که فدا نمیکند...