غزل ۳۳۲ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش
هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانشنگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانشآن پی مهر تو گیرد که نگیرد پی خویششوان سر وصل تو دارد که ندارد غم جانشهر که از یار تحمل نکند یار مگویشوان که در عشق...