غزل ۵۰۸ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – مشتاق توام با همه جوری و جفایی
مشتاق توام با همه جوری و جفاییمحبوب منی با همه جرمی و خطاییمن خود به چه ارزم که تمنای تو ورزمدر حضرت سلطان که برد نام گداییصاحب نظران لاف محبت نپسندندوان گه سپر انداختن از تیر بلاییباید که سری در نظرش هیچ نیرزدآن کس...