غزل شمارهٔ ۲۹۱ – حافظ – غزلیات – ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش
ما آزمودهایم در این شهر بخت خویشبیرون کشید باید از این ورطه رخت خویشاز بس که دست میگزم و آه میکشمآتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویشدوشم ز بلبلی چه خوش آمد که میسرودگل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویشکای دل...