غزل شمارهٔ ۱۵۲ – عراقی – دیوان اشعار – غزلیات – ای دیده، بدار ماتم دل
ای دیده، بدار ماتم دلکو در خطری فتاد مشکلخون شد ز فراق یار و از یارجز خون جگر دگر چه حاصل؟عمری بتپید بر در یارآن خسته جگر، چو مرغ بسملچون دید به عاقبت که دلداردر خانهٔ او نکرد منزلدل در پی وصل یار جان...