برچسب: مجنون-آن-لیلی-کجاست

غزل شمارهٔ ۲۹۲۶ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – گر در آب و گر در آتش می‌روی 0

غزل شمارهٔ ۲۹۲۶ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – گر در آب و گر در آتش می‌روی

گر در آب و گر در آتش می‌رویآن نمی‌دانم برو خوش می‌رویدر رخت پیداست والله رنگ اورو که سوی یار مه وش می‌روینقش‌ها را پشت و پایی می‌زنیسوی نقش نامنقش می‌رویذوق جان‌ها می‌زند بر جان تومست و دست انداز و سرکش می‌رویدر پی تو...

غزل شمارهٔ ۲۹۱۸ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – می‌زنم حلقه در هر خانه‌ای 0

غزل شمارهٔ ۲۹۱۸ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – می‌زنم حلقه در هر خانه‌ای

می‌زنم حلقه در هر خانه‌ایهست در کوی شما دیوانه‌ایمرغ جان دیوانه آن دام شددام عشق دلبری دردانه‌ایعقل‌ها نعره زنان کآخر کجاستدر جنون دریادلی مردانه‌ایای خدا مجنون آن لیلی کجاستتا به گوشش دردمیم افسانه‌ایز آنک گوش عقل نامحرم بوداز فسون عاشقان بیگانه‌ایسلسله زلفی که جان...

غزل شمارهٔ ۲۷۸۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – در شرابم چیز دیگر ریختی درریختی 0

غزل شمارهٔ ۲۷۸۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – در شرابم چیز دیگر ریختی درریختی

در شرابم چیز دیگر ریختی درریختیباده تنها نیست این آمیختی آمیختیبار دیگر توبه‌ها را سوختی درسوختیبار دیگر فتنه را انگیختی انگیختیچون بدیدم در سرم سودای تو سودای توآمدی در گردنم آویختی آویختیطره‌های مشک را دربافتی دربافتیتارهای صبر را بگسیختی بگسیختیتو اگر منکر شدی گویم...

غزل شمارهٔ ۲۷۵۱ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – از قصه حال ما نپرسی 0

غزل شمارهٔ ۲۷۵۱ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – از قصه حال ما نپرسی

از قصه حال ما نپرسیوز کشتن عاشقان نترسیای گوهر عشق از چه بحریوی آتش عشق از چه درسیآن جا که تویی کی راه یابدزان جانب چرخ و عرش و کرسیای دل تو دلی نه دیگ آهناز آتش عشق چند تفسیجان و دل و نفس...

غزل شمارهٔ ۲۴۵۵ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – برگذری درنگری جز دل خوبان نبری 0

غزل شمارهٔ ۲۴۵۵ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – برگذری درنگری جز دل خوبان نبری

برگذری درنگری جز دل خوبان نبریسر مکش ای دل که از او هر چه کنی جان نبریتا نشوی خاک درش در نگشاید به رضاتا نکشی خار غمش گل ز گلستان نبریتا نکنی کوه بسی دست به لعلی نرسدتا سوی دریا نروی گوهر و مرجان...

غزل شمارهٔ ۱۶۹۸ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم 0

غزل شمارهٔ ۱۶۹۸ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزم

ای توبه‌ام شکسته از تو کجا گریزمای در دلم نشسته از تو کجا گریزمای نور هر دو دیده بی‌تو چگونه بینموی گردنم ببسته از تو کجا گریزمای شش جهت ز نورت چون آینه‌ست شش رووی روی تو خجسته از تو کجا گریزمدل بود از...

غزل شمارهٔ ۱۴۹۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – به جان جمله مستان که مستم 0

غزل شمارهٔ ۱۴۹۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – به جان جمله مستان که مستم

به جان جمله مستان که مستمبگیر ای دلبر عیار دستمبه جان جمله جانبازان که جانمبه جان رستگارانش که رستمعطاردوار دفترباره بودمزبردست ادیبان می نشستمچو دیدم لوح پیشانی ساقیشدم مست و قلم‌ها را شکستمجمال یار شد قبله نمازمز اشک رشک او شد آبدستمز حسن یوسفی...