برچسب: می-صوفی-افکن-کجا-می-فروشند
ز حد چون بگذشتی بیا بگوی که چونیز عشق جیب دریدی در ابتدای جنونیشکست کشتی صبرم هزار بار ز موجتسری برآر ز موجی که موج قلزم خونیکه خون بهینه شرابست جگر بهینه کبابستهمین دوم تو فزون کن که از فزونه فزونیچو از الست تو...
آه چه دیوانه شدم در طلب سلسلهایدر خم گردون فکنم هر نفسی غلغلهایزیر قدم میسپرم هر سحری بادیهایخون جگر میسپرم در طلب قافلهایآه از آن کس که زند بر دل من داغ عجببر کف پای دل من از ره او آبلهایهم به فلک درفکند...
تو نه چنانی که منم من نه چنانم که توییتو نه بر آنی که منم من نه بر آنم که توییمن همه در حکم توام تو همه در خون منیگر مه و خورشید شوم من کم از آنم که توییبا همه ای رشک پری...
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان راتو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان رانفسی یار شرابم نفسی یار کبابمچو در این دور خرابم چه کنم دور زمان راز همه خلق رمیدم ز همه بازرهیدمنه نهانم نه بدیدم چه...