غزل ۴۳۴ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – ما در خلوت به روی خلق ببستیم
ما در خلوت به روی خلق ببستیماز همه بازآمدیم و با تو نشستیمهر چه نه پیوند یار بود بریدیموآنچه نه پیمان دوست بود شکستیممردم هشیار از این معامله دورندشاید اگر عیب ما کنند که مستیممالک خود را همیشه غصه گدازدملک پری پیکری شدیم و...