غزل شمارهٔ ۲۲۳ – حافظ – غزلیات – هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرودهرگز از یاد من آن سرو خرامان نروداز دماغ من سرگشته خیال دهنتبه جفای فلک و غصه دوران نروددر ازل بست دلم با سر زلفت پیوندتا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرودهر چه جز بار...