غزل شمارهٔ ۱۷۷ – عراقی – دیوان اشعار – غزلیات – ای راحت روانم، دور از تو ناتوانم
ای راحت روانم، دور از تو ناتوانمباری، بیا که جان را در پای تو فشانماین هم روا ندارم کایی برای جانیبگذار تا برآید در آرزوت جانمبگذار تا بمیرم در آرزوی رویتبی روی خوبت آخر تا چند زنده مانم؟دارم بسی شکایت چون نشنوی چه گویم؟بیهوده...