غزل شمارهٔ ۱۲۴۵ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – آنک بیرون از جهان بد در جهان آوردمش
آنک بیرون از جهان بد در جهان آوردمشو آنک میکرد او کرانه در میان آوردمشآنک عشوه کار او بد عشوهای بنمودمشو آنک از من سر کشیدی کشکشان آوردمشآنک هر صبحی تقاضا میکند جان را ز مناز تقاضا بر تقاضا من به جان آوردمشجان سرگردان...