غزل ۴۳۳ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – ما به روی دوستان از بوستان آسودهایم
ما به روی دوستان از بوستان آسودهایمگر بهار آید وگر باد خزان آسودهایمسروبالایی که مقصود است اگر حاصل شودسرو اگر هرگز نباشد در جهان آسودهایمگر به صحرا دیگران از بهر عشرت میروندما به خلوت با تو ای آرام جان آسودهایمهر چه در دنیا و...