برچسب: یک-شاخه-گل

غزل شمارهٔ ۳۷۴ – حافظ – غزلیات – بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم 0

غزل شمارهٔ ۳۷۴ – حافظ – غزلیات – بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیمفلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیماگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزدمن و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیمشراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیمنسیم عطرگردان را شِکَر در مجمر اندازیمچو در...

غزل شمارهٔ ۳۴۷ – حافظ – غزلیات – صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم 0

غزل شمارهٔ ۳۴۷ – حافظ – غزلیات – صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم

صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنمتا به کی در غم تو ناله شبگیر کنمدل دیوانه از آن شد که نصیحت شنودمگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنمآن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهاتدر یکی نامه محال است که تحریر کنمبا...

غزل شمارهٔ ۳۳۶ – حافظ – غزلیات – مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم 0

غزل شمارهٔ ۳۳۶ – حافظ – غزلیات – مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم

مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزمطایر قدسم و از دام جهان برخیزمبه ولای تو که گر بنده خویشم خوانیاز سر خواجگی کون و مکان برخیزمیا رب از ابر هدایت برسان بارانیپیشتر زان که چو گردی ز میان برخیزمبر سر تربت من با...

غزل شمارهٔ ۲۲۶ – حافظ – غزلیات – ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود 0

غزل شمارهٔ ۲۲۶ – حافظ – غزلیات – ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود

ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شودوین راز سر به مهر به عالم سمر شودگویند سنگ لعل شود در مقام صبرآری شود ولیک به خون جگر شودخواهم شدن به میکده گریان و دادخواهکز دست غم خلاص من آن جا مگر شوداز هر کرانه...

غزل شمارهٔ ۲۱۰ – حافظ – غزلیات – دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود 0

غزل شمارهٔ ۲۱۰ – حافظ – غزلیات – دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بودتا دل شب سخن از سلسله موی تو بوددل که از ناوک مژگان تو در خون می‌گشتباز مشتاق کمانخانه ابروی تو بودهم عفاالله صبا کز تو پیامی می‌دادور نه در کس نرسیدیم که از کوی تو بودعالم...

غزل شمارهٔ ۱۹۷ – حافظ – غزلیات – شاهدان گر دلبری زین سان کنند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۷ – حافظ – غزلیات – شاهدان گر دلبری زین سان کنند

شاهدان گر دلبری زین سان کنندزاهدان را رخنه در ایمان کنندهر کجا آن شاخ نرگس بشکفدگلرخانش دیده نرگسدان کنندای جوان سروقد گویی ببرپیش از آن کز قامتت چوگان کنندعاشقان را بر سر خود حکم نیستهر چه فرمان تو باشد آن کنندپیش چشمم کمتر است...

غزل شمارهٔ ۲۷ – حافظ – غزلیات – در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست 0

غزل شمارهٔ ۲۷ – حافظ – غزلیات – در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست

در دیر مغان آمد یارم قدحی در دستمست از می و میخواران از نرگس مستش مستدر نعل سمند او شکل مه نو پیداوز قد بلند او بالای صنوبر پستآخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیستوز بهر چه گویم نیست با وی...

غزل شمارهٔ ۱۷ – حافظ – غزلیات – سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت 0

غزل شمارهٔ ۱۷ – حافظ – غزلیات – سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوختآتشی بود در این خانه که کاشانه بسوختتنم از واسطه دوری دلبر بگداختجانم از آتش مهر رخ جانانه بسوختسوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمعدوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوختآشنایی نه...