غزل ۴۵۶ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن
ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختنقوت او میکند بر سر ما تاختنگر دهیم ره به خویش یا نگذاری به پیشهر دو به دستت در است کشتن و بنواختنگر تو به شمشیر و تیر حمله بیاری رواستچاره ما هیچ نیست جز سپر انداختنکشتی در آب...