نوشتن کتاب؛ بدون کاما، بدون نقطه، بدون سواد!

literacy_1_3

اگر سواد را با همان معنای کلاسیک خود یعنی توان خواندن و نوشتن هم در نظر بگیریم، باز هم می‌توانیم در آن سطح‌بندی‌هایی انجام دهیم. مثلاً به این شکل:
سطح اول: خواندن و نوشتن ابتدایی؛
سطح دوم: خواندن صحیح و نوشتن با دقت اولیه بر جزئیات نگارشی؛
سطح سوم: خواندن و نوشتن با رعایت کامل قواعد زبانی و نگارشی؛
…؛
سطح N: توان خلق ادبی؛ …
البته این سطوح در جامعه ادغام نیز می‌شوند!
زمانی که سواد ظاهری با سواد واقعی هم خوانی نداشته باشد؛ چنین می‌شود که کتاب‌هایی نوشته می‌شوند بدون کاما و بدون نقطه. یعنی ترکیبی از سطح اول و سطح N!

با یک تأمل کوتاه می‌توان به این نتیجه رسید که علت تولید اثر برای مؤلف چیزی به جز تولید محتوای علمی بوده است. و یا اگر هدف تولید محتوا به صورت علمی بوده، خالق ادراکی از نگارش و اهمیت آن نداشته است.

این چند روزه در حال خواندن کتابی در زمینه‌ی برنامه‌نویسی هستم که از زبان انگلیسی به فارسی توسط آقای __________ ترجمه و توسط آقایان __________ و __________ تصحیح! شده است. این کتاب برای بار چهاردهم به چاپ رسیده است. این کتاب از لحاظ نگارشی از صد نمره، نمره‌ای یک رقمی می‌گیرد.

این مسأله‌ی بسیار آزار دهنده‌است که اهالی علم به این شدت با ادب و زبان بیگانه‌اند. انگار نمی‌دانند هر تألیف و ترجمه‌ای و به صورت کلی هر نوشته‌ای و یا شاید بهتر باشد بگوییم هر گفتگویی، ریشه‌هایی در بستر زبان دارد.

انگار دغدغه‌ی دیگری یا شاید یک پوچی و گیجی و بی‌درکی از نیازها در ذهن اعضای این جامعه وجود دارد. این موضوع به هیچ‌وجه به مسائل اقتصادی باز نمی‌گردد و معطوف به دلیل ناشناخه‌ی بی‌اهمیت‌پنداری عمیقی می‌شود که در جامعه‌ی ما مستتر و آشکار است.

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *